سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و مردى پیش روى امام ( ع ) دیگرى را به پسرى که برایش زاده بود چنین مبارک باد گفت : تو را مبارک باد این گزیده سوار که خدایت داد . امام فرمود : ] چنین مگو ، بگو : بخشنده را سپاس بدار ، و بخشیده بر تو مبارک باد و به کمال خود رساد و نیکویى او روزیت بواد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مصوبات پاییز 88 ، مصوبات فصل بهار 88 ، اخبار ایران وجهان ، مصوبات زمستان 88 ، مصوبات تابستان 88 ، برنامه ریزی شهری ، حقوق شهروندی ، شهروندمداری ، امام(ره)وجماران ، مصوبات زمستان 88 ، ورزش ، مدیریت شهری ، شهر الکترونیک ، شهرسازی ، تاریخچه شهر نظرآباد ، اخبار شهرستان نظرآباد ، اخبار فرهنگی ، عکس ، هویت فرهنگی ، نوذرپور ، اخبار فرهنگی نظرآباد ، اخبار نظرآباد ، شوراها ، دغدغه ایثارگران ، انرژی پاک ، پیامها ونظرات شهروندان ، اخبار ورزش نظرآباد ، اخبار شورا ، اخبار شهرداری ، مطهری ، میرزا عبدالله مقدم ، ماه مبارک رمضان ، فرهنگی ، فرهنگی اجتمایی ، مشروطیت ، مشکلات شوراها ، مدیریت فرهنگی ، مراحل اخذ پروانه ساختمانی ، مصوبات پاییز88 ، قوه قضاییه ، کارخانه مقدم ، کروبی ، گردش کار ، مبلمان شهری ، مجلس ، علمی ، منشور اخلاقی کارکنان شهرداری نظرآباد ، موسوی ، نورپردازی ، هاشمی رفسنجانی ، مصوبات سال 89 ، مصوبات قصل بهار 88 ، اجتماعی وفرهنگی ، اخبار اجتماعی نظرآباد ، اخبار اجتمایی ، انجمن حجتیه ، امام (ره)وجماران ، امام خمینی ، امام مهربانی ، امام(ره) وجماران ، پیام شهروندان ، تاریخچه نظرآباد ، تپه ازبکی ، خاتمی ، رخسار قرآن ، صدور پروانه ، طالقان ، طرح جامع شهر نظرآباد ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :54
کل بازدید :226497
تعداد کل یاداشته ها : 386
103/2/31
10:52 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبدالرسول عباسی[0]

خبر مایه
پانزدهم رمضان سالروز ازدواج حضرت امام خمینی(س)است. برای مشتاقانی که همواره درجستجوی سیره امام هستند شاید روش ایشان درزندگی شخصی نیز بسیارآموزنده باشد.علاقه و احترام به همسر یکی از ویژگیهای حضرت امام بوده که درخاطرات بسیاری از نزدیکان ایشان روایت شده است. دو خاطره از‌نزدیکان امام و یک خاطره از مرحوم خانم ثقفی همسر مکرم حضرت امام خمینی که از کتاب هم نفس بهار( سیره نظری و عملی امام خمینی(س)درمورد خانواده)درپی می آید

پانزدهم رمضان سالروز ازدواج حضرت امام خمینی(س)است. برای مشتاقانی که همواره درجستجوی سیره امام  هستند شاید روش ایشان درزندگی شخصی نیز بسیارآموزنده باشد.علاقه و احترام به همسر یکی از ویژگیهای حضرت امام بوده که درخاطرات بسیاری از نزدیکان ایشان روایت شده است. دو خاطره از‌نزدیکان امام و یک خاطره از مرحوم خانم ثقفی همسر مکرم حضرت امام خمینی که از کتاب هم نفس بهار( سیره نظری و عملی امام خمینی(س)درمورد خانواده)درپی می آید:


وقتی خانم مسافرت می رفتند
امام در اوائل ازدواجشان با خانم قرار گذاشته بودند سالی یک بار خانم به تهران بروند و سه ماه تابستان را در تهران بگذارنند.خودشان هم به خمین می رفتند. این برنامه همیشه بود و حتی تا بزرگ شدن ما نیز ادامه داشت.امام سختشان بود که خانم در زمستان به مسافرت بروند و از روزی که خانم به مسافرت می رفتند،اخمهای امام در هم بود تا خانم برگردد،امادر موقع ورود خانم به منزل می خندیدند و این یکی از راههای ابراز علاقه امام به خانم بود.
خانم فریده مصطفوی،(دختر حضرت امام)،هم نفس بهار،ص 216
خانم چطورند؟
درشرایط سختی که امام درروزهای اخیر داشتند،هر وقت چشم باز می کردند اگر قادر به صحبت بودند،می گفتند"خانم چطورند؟"می گفتیم "خانم خوبند،بگوئیم بیایند پیش شما؟می گفتند"نه خانم کمرشان درد می کند.بگذارید استراحت کنند(چون خانم یک هفته قبل از عمل آقا به مناسبتب کمرشان یک مقدار ناراحتی پیدا کرده بود که دکتر گفته بود باید مدتی استراحت کنند)این قدر نسبت به خانم دقت داشتند.
خانم صدیق مصطفوی- هم نفس بهار،ص 216
قضیه پناهگاه منتفی شد
امام(س)تا از هر نظر به کسی اعتماد نداشت،مسئولیتی را به او نمی داد،یا با او مشورت نمی کرد.اما در مسائل مملکتی و مشورتها و برخی امور به احمد آقا نمایندگی داده بود و به نظر او احترام می گذاشتند و با دقت گوش می دادند. ولی همان طور که از علمکردشان پیدا بود،آقا اصولا فردی صریح و بی رو در بایستی بودند.
اگر می فهمیدند که احمد آقا کاری خلاف میل ایشان یا مصالح کشور انجام داده است،بی درنگ از رادیو و تلویزیون و مطبوعات به مردم می گفتند و هیچ ابایی نداشتند که پسرشان است.
در زمان بمباران،حاج احمد آقا،پیش آقا آمده بود و اصرار داشت ایشان را زیر سقفی محکمتر ببرد و آقا راضی نمی شد.راضی کردن آقا در این مسائل،مشکل بود.دیدم احمدجان اصرار دارد و آقا هم با تندی مخالفت می کند،گفتم:«احمد آقا!اگر قرار باشد بمب بیفتد روی سرمان،می افتد،و اگر هم قرار نباشد،نمی افتد. آقا را اذیت نکن.»
آقا خندیدند و قضیه پناهگاه و سقف مطمئن هم منتفی شد.
علاقه امام(س)به حاج احمد آقا،تا قبل از انقلاب که ما در نجف بودیم زیاد پیدا نبود.زیرا ایشان در ایران بودند.ولی سفر آخری که با همسرش و حسن آقا- که کوچک بود به عراق آمده بودند و می خواستند پس از دو ماه برگردند،امام علاقه داشتند که احمد جان در عراق بماند.البته من اصرار بیشتری داشتم.آقا به ایشان گفتند:
به خاطر مادرت،چند ماه دیگر هم بمان.
بیست روز پس از این ماجرا،شهادت آقا مصطفی اتفاق افتاد و این هم خواست خدا بود که در آن روزها آقا تنها نباشند و احمد آقا در نجف باشد.
شهادت حاج مصطفی خیلی آقا را ناراحت کرد. من داد می زدم و گریه و زاری می کردم،ولی ایشان مرد بود و توی مردم نمی توانست گریه کند.
می گفت:من مصطفی را برای آینده اسلام می خواستم.
ولی در شب می دیدم که گریه می کند.مگر می شود پدر گریه نکند!روز،خودش را نگه می داشت ولی شبها می دیدم که گریه می کند. برای مصطفی به طور خاصی گریه می کرد.همین علاقه بود که برایش چهل نفر را برای نماز وحشت گرفت و شب هفتم شام داد. به طوری که هر که می خواهد بیاید بخورد.
بچه ها خیلی به من احترام می گذارند.آقا به احمد جان خیلی سفارش کردند به او گفتند:
خیلی مواظب باش. من نتوانستم تلافی کنم و تو تلافی کن.
خانم خدیجه ثقفی(ره)همسر حضرت امام (س)هم نفس بهار،ص 212 و 213