شهر یک مجموعه است. مجموعهای که عناصر و عوامل متعددی را در خود جای داده است. آدمها در شهر به سه شیوه در حال زندگی اند؛ به صورت فردی، خانوادگی و گروهی. از سویی مکانهای شهری نیز سه دستهاند؛مکانهای عمومی، خصوصی یا دولتی. فعالیتهایی که در شهرها انجام میگیرد نیز سه نوع است؛ فعالیتهای سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی.
این در واقع مدلی از یک شهر است که آدمها به شکل فردی، خانوادگی و گروهی در مکانهای عمومی، خصوصی یا دولتی به فعالیتهای سیاسی، فرهنگی یا اقتصادی مشغول هستند. به تنظیم روابط و تبیین مناسبات و مهارتهایی که این سه جز برای زندگی احتیاج دارند، رفتارهای شهری میگویند. یعنی آدمها با خود و اماکن و فعالیتها، روابطی را به وجود میآورند و مهارتهایی را شکل میدهند.
از سویی ارائه این رفتارها و فراگیری آن در جامعه موضوع آموزشهای شهری است. بنابراین آموزشهای شهری عبارتند از تنظیم روابط و تبیین مناسبات و مهارتهای مورد نیاز برای زیستن سه جز انسانی، رفتاری و فعالیتی در شهر.
بله. اگر این روابط، مناسبات و مهارتها در شهر، بین سه جز بهگونهای جریان یابد که از مرز تعلق اجتماعی بگذرد و وارد فرایند اعتمادسازی شود، رفتهرفته شاهد شکلگیری گونهای از رفتار اجتماعی هستیم که رفتار شهروندی نامیده میشود.
پسوند «وند» که پس از شهر قرار میگیرد، گویای تعلق و هویت است. به عنوان مثال بسیاری از ساکنان تهران، هنوز خود را متعلق به شهرهایی میدانند که در آنجا به دنیا آمدهاند. هنگامی که کسی میگوید اهل جایی است، در واقع پرده از تعلق و هویتش برمیدارد.
از سویی جریانی از آموزش که رفتارها و مناسبات و مهارتهای سهگانه را به سمت ایجاد تعلق و هویت اجتماعی پیش ببرد، آموزشهای شهروند نامیده میشود. بنابراین آموزشهایی که در جامعه ارائه میشود، به منظور ایجاد تعلقهای اجتماعی است.
در واقع مقیاس ما در بهرهوری و کارآمدی روشهای آموزشی، این است که متوجه شویم آیا تعلق به وجود میآورد یا نه؟ اعتمادساز هست یا نه؟
اطلاعرسانی و آموزش با هم فرق دارد. هنگامی که از مردم میخواهیم که راس ساعت 21 زبالههایشان را بیرون خانههایشان بگذارند، در واقع حوزه نگرشی مردم را میخواهیم تغییر دهیم. البته این موضوع تا هنگامی که تبدیل به بینش و رفتار اجتماعی شود، زمان میبرد. اما هنگامی که میگوییم آموزش شهروندی، چیز دیگری را در نظر داریم.
الان هم مشکل این است که آموزشها و اطلاعرسانی در حوزه شناختی و نگرش، ایستا است. جریانی که تفکری به وجود نمیآورد تبدیل به تعلق اجتماعی نمیشود که مردم شهر را از آن خود بدانند. شهر را مثل خانه خود بدانند. مردم زباله را روی فرش خانه نمیریزند، اما در خیابان این اتفاق ممکن است بیفتد.
دلیلش این است که سیستمهای آموزشی، در حوزه شناختی ناقص عمل میکنند و به این سمت نمیروند که شناخت را به بینش تبدیل کنند و سپس آن را در قالب رفتار درآورند. بنابراین میتوان گفت که شهروندان در حوزه نگرشی ایستا هستند.
چرا. این را میتوان قبول کرد. در حوزه آموزشهای شهروندی مدیریت شهری یک نگرش منسجم و واحدی را تا کنون ارائه نکرده است. این موضوع به کل مدیریت شهری مربوط است. یعنی تمام دستگاههایی که به نوعی با مشارکت مردم در اداره امور شهر مرتبط هستند، در واقع طرح منسجمی را برای این موضوع نداشتند.
هدف ما هم این است که آموزشها و اطلاعرسانی بلاشک اعتمادساز باشد. تعلق اجتماعی و هویت ایجاد کند که از این طریق، سیستم مشارکت اجتماعی را فعال کنیم.
ما اگر بتوانیم با اطلاعرسانی و آموزشهایمان به نحو شایسته روابط، مناسبات و مهارتهای مورد نیاز شهروندان را برای زندگی در محیط شهر ارائه کنیم، مطمئناً فضایی مناسب شکل میگیرد. اما راه دارد، مردم ما در جریان انقلاب و در دوران دفاع مقدس نشان دادند که مشارکتجوهای خوبی هستند.
آنچه برای ما اهمیت دارد این است که ظرفیتهای مشارکتپذیری را در مدیریت شهری، سازماندهی کنیم. مردم ما در حافظه تاریخی خود، به نحو شایسته اثبات کردند که مردمی مشارکتجو هستند. هرجا که سیستم مدیریت شهری توانسته خیلی شفاف و صادقانه با مردم ارتباط برقرار کند و به مردم شناخت بدهد و در پی آن تعامل و گفتوگو شکل بگیرد، مردم به سرعت به مدیران شهر اعتماد کردند. مثلاً الان شورایاران، نمونه بارز این موضوع هستند.
فرایند تعلق اجتماعی دراین مورد به سرعت در حال شکلگیری است. به همین خاطر ما نظرمان این است که آموزش به معنای اخص کلمه هم واقعیت فرایند جاری شهر نیست.
ما در حال استحصال تمام جنبههای آموزشی مورد نیاز مناطق 22گانه شهرداری و شرکتها و سازمانهای تابعه شهرداری هستیم. هماکنون از سوی دستگاههای مختلف، روشهای گوناگونی برای آموزش وجود دارد. ما در اداره کل آموزش و مشارکتهای شهروندی در حال تدوین نظامنامه جامع آموزشهای شهروندی هستیم.
در واقع در این نظامنامه برنامهریزی آموزشی، تولید و تدوین محتوا و تولید محصولات آموزشی به عنوان فرایند کار در نظر گرفته شده است. از سوی دیگر طراحی نحوه آموزش در قالب آموزش حضوری و غیرحضوری و حتی مجازی و ارزیابی آموزشهای اجتماعی را ساماندهی میکنیم.
این واقعیت هم همواره مورد توجه بوده که این آموزشها، زمانبر است و میباید از سنین کودکی به آن توجه شود. به همین منظور آموزشهای شهروندی در قالبهای سنی تعریف شده است. به عنوان مثال این آموزشها را از سن چهار تا یازده سال، در قالب شهردار خانواده به جامعه ارائه میکنیم. از یازده تا پانزده سال با عنوان شهردار مدرسه مورد توجه قرارمیگیرد. از پانزده تا هجده سال تحت عنوان یاوران شهر، از هجده تا 22 سال که سن دانشگاهی است، شهرسازان جوان و بعد از آن نیز در قالب شورایاران این آموزشها ارائه میشود.
این آموزشها از کودکی تا بزرگسالی و در حدود 20 سال فعالیت مستمر آموزشی، شهروندانی فعال، پویا و مشارکت جو که مسئولیتپذیر و مطالبهگر هستند را پرورش خواهد داد.
هنگامی که مدیریت شهری در جلب مشارکتهای مردمی در یک موضوع خاص مثل جمعآوری زباله، توفیق پیدا نمیکند. قطعا بازنگری میکند. مطالعات نشان داده است که آخرین بخش زباله در خانههای شهروندان تهران، بعد از ساعت 9 شب تخلیه میشود. بسیاری از شهروندان به دلیل تولید زباله در ساعات پایانی شب، هنوز مشارکت جدی در این موضوع ندارند.
اگر یک پیوند اجتماعی با مردم وجود داشته باشد، بیتردید، میتوان با آنان در تعاملی سازنده، بسیاری از حوزهها را ساماندهی کرد.این یک واقعیت است که هر کاری که در حوزه شهروندان بخواهیم انجام دهیم، بازتاب آن را باید در اماکن و فعالیتهای شهر بسنجیم. هر کاری را هم که در اماکن بخواهیم بکنیم، میباید بازتاب آن را در دو جزء دیگر مورد توجه قرار دهیم. این اجزاء تفکیک ناپذیرند.
اگر بخواهیم دقیقتر بگویم، شبکهای از گفتمان اجتماعی در این صورت شکل میگیرد که میتوان در آن به اعتماد اجتماعی برسیم. اعتمادی که سرمایه اجتماعی یک شهر است. نباید از نظر دور داشت که مردم در کاری مشارکت میکنند که آن را به درستی بشناسند.
شناخت، اولین گام مشارکت است. سپس تبادل اطلاعات، اعتمادسازی و ایجاد تعلق اجتماعی است که به مشارکت هدفدار منتهی میشود. نکته حائز اهمیت این است که ما باید بتوانیم مدیریت شهری و شهرداری را از یک سازمان خدماتی به یک نهاد اجتماعی و خدمترسان – آنگونه که دکتر قالیباف بارها به آن اشاره کردهاند- تبدیل بکنیم.
بله مسلماً. این ظرفیت را هم در مدیریت شهری میتوان سراغ گرفت و هم در مردم. سرمایه اصلی در مشارکت اجتماعی وجود ظرفیتهای شهروندی است. که این ظرفیت در مردم بسیار زیاد است. نمونه بارز آن، هشت سال دفاع مقدس بوده که مردم همه چیز خود را برای حفظ کشور خالصانه تقدیم کردند.