فصل سوم
«صوموا لرؤیته»
میبدی می نویسد:روزه عامه مؤمنان به زبان شریعت شنیدی، اکنون روزه جوان مردان طریقت، به زبان اهل حقیقت بشنو، و ثمره و سرانجام آن بدان: ـ چنان که تو تن را به روزه داری و از طعام و شراب باز داری، ایشان دل را به روزه درآرند، و از جمله مخلوقات باز دارند. تو از بامداد تا شبانگاه روزه داری، ایشان از اول عمر تا آخر عمر روزه دارند، میدان روزه تو یک روز است، میدان روزه ایشان یک عمر.
یکی پیش شبلی [1] در آمد شبلی او را گفت تَحسُن أن تصومَ الابد؟ ـ تو توانی که روزه ابد داری؟
گفت ـ این چون باشد؟ شبلی گفت ـ همه عمر خویش یک روز سازی و به روزه باشی پس به دیدار خدای بگشایی.
خداوندانِ یافت [صاحبان شناخت] و جوانمردان طریقت گفته اند که ـ صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته ـ این ها از روی اشارت، کنایت از حق است جل جلاله، بسا فرقا که میان روزه داران بود، فردا آن کس که به نفس روزه داشت شراب سلسبیل و زنجبیل بیند، از دست فریشتگان و وُلدان، چنانکه گفت ?و یسقون فیها کأساً کان مزاجها زنجبیلاً? و آن کس که بدل روزه داشت شراب طهور گیرد، در کأس محبت بر بساط قربت از ید صفت، چنانکه گفت ?و سقاهم ربّهم شراباً طهورا?. شرابٌ و أیّ شرابٍ. شرابی که هر که از آن جرعه چشید، جانش در هوای فردانیت بپرید، شرابی که از آن بوی وصل جانان آید، گر دو صد جان در سر آن کنی شاید. شرابی که مِهر جانان بر آن مُهر نهاده، همه مِهر ها در آن یک مُهر بداده، همه آرزوها در آن آرزو بینداخته، دو جهان و نیز دل و جان به امید آن باخته.
پیر طریقت گفت: ـ الهی! ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که قطره از آن شراب بر دل ما ریزی؟ تا کی ما را بر آب و آتش بر هم آمیزی؟ ای بخت ما! از دوست رستخیزی!» (کشف الاسرار، میبدی، ج1، ص495)
***
در عبارت میبدی ذکر حدیثی رفته است که لازم است آن را پیش از بیان عارفانه او مرور نماییم.
عبارت «صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته» [2] (که به صورت «صُم للرؤیة و افطر للرؤیة» [3]و «صُم لرؤیته و افطر لرؤیته» [4]در روایات شیعه و هم چنین به صورت «صوموا للرؤیة و افطروا للرؤیة» [5]در احادیث شیعه و سنی وارد شده است.)، در حقیقت روایتی است از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)که در آن ملاک آغاز و انجام ماه مبارک رمضان تشریح و بیان شده است. معمول مفسّرین و فقها، ضمیر «ه» را به ماه برگردانده اند و این حتی در عبارات ابن عربی نیز مورد تأکید واقع شده است. (الفتوحات المکیة، ابن عربی، ج1، ص606)
متن حدیث را از باب تیمّن و تبرّک مرور می کنیم: عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم : «صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته فان غمّ علیکم فأکملوا العدّة» روایت می گوید با دیدن هلال ماه رمضان، روزه را شروع کنید و با دیدن هلال ماه شوال آن را ختم نمایید و اگر هوا ابری بود، سی روز کامل روزه بگیرید.
این روایت چنانکه رویه عارفان است به صورتی دیگر نیز شرح شده است و همان طور که در متن میبدی دیدیم (و ظاهراً خواجه عبدالله انصاری نیز همانطور معنی کرده است) ضمیر «ه» به ذات مقدس الهی برگردانده شده و غایت صوم و روزه، رؤیت جمال الهی قرار گرفته است. همین مطلب در تفسیر قشیری مورد اشاره است. عبدالکریم بن هوازن قشیری (م: 465هـ.ق) در تفسیر لطائف الإشارات که به نام تفسیر القشیری شناخته می شود، می نویسد: «یا أیها الذین آمنوا کُتِبَ علیکم الصیام کما کُتب علی الذین من قبلکم لَعَلَّکم تَتَّقون الصوم علی ضربین: صوم ظاهر و هو الإمساک عن المفطرات مصحوباً بالنیة، و صوم باطن و هو صون القلب عن الآفات، ثم صون الروح عن المساکنات، ثم صون السرّ عن الملاحظات. و یقال صوم العابدین شرطه ـ حتی یکمل ـ صون اللسان عن الغیبة، و صون الطرف عن النظر بالریبة کما فی الخبر: «من صام فلیصم سمعه و بصره...» الخبر و أما صوم العارفین فهو حفظ السرّ عن شهود کل غیره. و إن مَن أمسک عن المفطرات فنهایة صومه إذا هجم اللیل، و من أمسک عن الأغیار فنهایة صومه أن یشهد الحق، قال صلی الله علیه و آله و سلم: «صوموا لرؤیته و أفطروا لرؤیته» الهاء فی قوله علیه السلام ـ لرؤیته ـ عائدة عند أهل التحقیق الی الحق سبحانه، فالعلماء یقولون معناه عندهم صوموا إذا رأیتم هلال رمضان و أفطروا لرؤیة هلال شوال، و أما الخواص فصومهم لله لأن شهودهم الله و فطرهم بالله و إقبالهم علی الله و الغالب علیهم الله، و الذی هم به محو ـ الله.» (لطائف الإشارات، قشیری، ج1، ص153)
ترجمه: روزه بر دو گونه است، روزه ظاهر که عبارت است از دوری از مفطرات در حالی که نیت خود را برای خدا قرار داده ای، و دیگر روزه باطن که عبارت است از نگهداری قلب از آفت ها و سپس نگهداری روح از آن چه در آن سکنی گیرد و سپس نگهداری سر و ضمیر پنهان خویش از هر چه در آن غیر خدا ملاحظه می شود. و گفته شده است شرط کامل شدن روزه عابد، آن است که آدمی زبان خویش را از غیبت باز گیرد و چشم خویش را از نظر شهوانی بپوشاند چنانکه در روایت است که: «هرکس روزه می گیرد، پس باید چشم و گوش خویش را نیز روزه دارد.» و اما صوم عارف آن است که ضمیر خویش را از مشاهده هر چه غیر خداست حفظ کند.
و چنین است که اگر کسی از مفطرات امساک کند، پایان روزه اش وقتی است که شب هجوم می کند و اگر از غیر خدا امساک کند، پایان روزه اش لحظه ای است که حق را مشاهده نماید، چنانکه رسول خدا فرمود: «صوموا لرؤیته و افطروا لرؤیته» که ضمیر «ه» از کلام رسول الله ـ لرؤیته ـ در نگاه اهل تحقیق به حق تعالی بر می گردد. پس علما گفته اند معنای این حدیث چنین است: «روزه گیرید وقتی هلال رمضان را دیدید و افطار کنید وقتی هلال شوال را دیدید» ولی خواص روزه شان برای خداست چراکه شهودشان خداست. افطارشان به خداست و اقبالشان بر خداست و آن که بر ایشان غلبه یابد خداست و آن که به او محو می شوند خداست.»
نگارنده می گوید که رؤیت خدا در روایات دیگری نیز به عنوان غایت روزه قرار گرفته است. از جمله روایتی که پیش از این آوردیم «للصائم فرحتان، فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربّه» (الکافی، کلینی، ج4، ص65 / من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج2، ص76) (برای روزه دار دو شادی است: یکی در هنگام افطار و یکی هم در هنگام دیدار خدا) و شاید از همین روایت بتوان استفاده کرد و آن را جامع بین معنای فقهی و معنای عرفانی روایت «صم لرؤیته» قرار دارد.
پی نوشت :
1-شبلی دماوندی. ابوبکر دلف بن جحدر شبلی زاهد و پرهیزگار معروف. وی در آغاز کار، والی دنباوند (دماوند) بود و سپس پرده دار موفق عباسی شد (و پدرش سر پرده داری می کرد) بعد از آن پرده داری خلیفه را رها نمود و در سلک زهاد و عباد و متصوفه درآمد و به صلاح و درستی معروف گردید. اصل وی از خراسان و منسوب به قریه شبله از توابع ماوراء النهر و مولدش در 247 هجری قمری به سامرا و وفاتش در 334 هجری قمری بود و در مقبره خیزران مدفون گردید. در نام و نسب وی اختلاف کرده اند و او را به نام های: دلف بن جعفر، جحدر بن دلف، دلف بن حجعتر، دلف بن جعوبة، و جعفر بن یونس خوانده اند. همچنین در مذهب او اختلاف کرده اند. ابن خلکان، مالکی مذهبش دانسته و قاضی نورالله شوشتری به تشیع و تعصب در این مذهب تصریح کرده است. (لغت نامه دهخدا، ج9، ص12464)ابن ملقن می نویسد: که وی منسوب به قریه ای در وراء سمرقند بود و با جنید بغدادی مصاحبت داشت و به احکام شریعت سخت پایبند بود. (طبقات الأولیاء، ابن ملقن، ص204)
2-ناصریات، سید مرتضی، ص293 / الخلاف، شیخ طوسی، ج2، ص173 / شرایع الاسلام، محقق حلی، ج1، ص148 / منتهی المطلب، علامه حلی، ج2، ص588 / المجموع، نووی، ج6، ص269 / مسند احمد، ابن حنبل، ج1، ص221
3-الاستبصار، شیخ طوسی، ج2، ص64 / تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج4، ص158
4-الاستبصار، شیخ طوسی، ج2، ص64 / تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج2، ص159
5. وسائل الشیعه، حرّ عاملی، ج10، ص253 / سنن نسائی، نسائی، ج4، ص126