او بمرد و بیمار بزیست!
”فرهنگ ملی را میشود به مرور در طول زمان تغییر داد، یعنی مثل کوههای عالم که در قرنهای متمادی جابهجا نمیشوند، جزو ثوابت نیست مجموعهای لازم است که اینها راتصویر کنند و بعد مثل دست محافظی هوای این فرهنگ را داشته باشند. نمیگویم به طور کامل کنترل کنند، چون کنترل فرهنگ به صورت کامل نه ممکن است و نه جایز. اصلاً رشد فرهنگی با ابتکار و آزادگی و آزادی و میدان دادن به ارادههاست. در این تردیدی نیست. منتها هوای کار راباید داشت.” (رهبر معظم انقلاب1382)
آنچه میتوان از مجموع عملکرد مسئولان فرهنگی در طول 17سال گذشته برداشت کرد تنها و تنها این بیت شعر است: شخصی همه شب بر سر بیمار گریست/ چون صبح شد او بمرد و بیمار بزیست... مراد از بیمار همان معضلات و مشکلات فرهنگی است که همچنان در حال حیات است و روز به روز هم با انواع و اقسام افزودنیها، فربهتر و متنوع تر میشود.
و آن شخصی که بر سر بالین بیمار تنها ” گریه میکند” مسئولان فرهنگی کشور هستند که هر یک پس از دورهای، مسئولیت را واگذار میکنند بیآنکه حرکت نو و جدیدی را در دوران مسئولیت خود انجام داده باشند. نکتهای که همواره در مدیریت فرهنگی کشور ما حلقه گمشده است نیز عدم برنامهریزی برای تولید و تولد است. تولید فکر، اندیشه و کالای دارای مخاطب که برخاسته از متن آرمانهای انقلاب و تولد ایدهپردازان و الگوهای بومی و مورد قبول نظام و آحاد مردم باشد. در تمام 17سال گذشته بیش از 50درصد توان مدیران فرهنگی در راه مبارزه فرهنگی گذشته است که البته زیاد هم پرثمر نبوده است. در حالیکه در کنار مبارزه، آماده سازی و پشتیبانی و یا همان تجهیز عقبه تئوریک، از اهمیت ویژهای برخوردار است که گاه از مبارزه نیز موثرتر است.
نشان این نوع عملکرد همین بس که در دوره های مختلف و مدیران متعدد فرهنگی در کشور علاوه بر ورود جریانهای سیاسی به حوزه فرهنگ، هدف، مبارزه و برخورد سلبی بوده است، نه آموزش، کادرسازی و تجهیز فکری عناصر فرهنگی در تمامی حوزهها. شاید طرح مساله مهندسی فرهنگی بیش از هر چیز اهمیت میدانداری در عرصه فرهنگ را نشانه رفته باشد که متولیان فرهنگی متوجه این امر مهم باشند که می توانند دشمن را ـ داخلی و خارجی ـ وادار به عکس العمل کنند نه اینکه همواره در حال واکنش نشان دادن به حرکات دشمن باشند.
مهندسی فرهنگی چیست؟
از آنجایی که فرهنگ، یک سیستم است. دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان مهندسی سیستم باید انجام پذیرد.
نقشه راه، بدون مهندسی فرهنگ به ناکجاآباد ـ در بهترین شرایط ـ خواهد رسید. فرهنگ به عنوان عنصر جهتدهنده به تصمیمات کلان کشور - حتی تصمیمهای اقتصادی، سیاسی، مدیریتی - نقش دارد. از همین رو مهندسی فرهنگی به عنوان تبیین کننده چارچوبها حائز اهمیت است.
تعبیر مهندسی فرهنگی یعنی مهندسی کردن، مدیریت کردن، سامان بخشیدن، جهت دادن و اندازه کردن از نوع فرهنگی و با معیارهای فرهنگی از زاویه فرهنگ؛ و در این ترکیب، متعلق مهندسی، ذکرنشده است، ”چه چیزی را مهندسی کنیم؟” در این عبارت نیامده است. استخراج ضعفها و نقاط قوت فرهنگی در کشور. مگر نه این است که فرهنگ یک ملت سرچشمه پیشرفت و خلاقیت آن ملت است و توسعهای که مبتنی بر فرهنگ یک ملت نباشد توسعه پایدار نخواهد بود، پس چطور ممکن است بدون نقشه راه که مطمئنا محصول مهندسی فرهنگ در کشور است، بهتوان افق 1404 را برای کشور در قله افتخار رقم زد. در حقیقت ” فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است. فرهنگ که میگوئیم اعم از:مظاهر فرهنگی - مانند زبان و خط و امثال اینها - و آنچه باطن و اصل تشکیلدهنده پیکره فرهنگ ملی است مثل - عقاید، آداب اجتماعی، مواریث ملی، خصلتهای بومی و قومی - اینها ارکان و مصالح تشکیلدهنده فرهنگ یک ملت است.
فرهنگ دارای انواعی است و در مهندسی فرهنگ همه این انواع فرهنگ باید مهندسی شوند. انواع فرهنگ عبارتند از: فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی، فرهنگ سازمانی فرهنگ ملی.
عاملی که یک ملت را به رکود و خمودی، یا تحرک و ایستادگی، یا صبر و حوصله یا پرخاشگری و بیحوصلگی یا اظهار ذلت در مقابل دیگران. یا احساس غرور و عزت در مقابل دیگران به تحرک و فعالیت تولیدی یا به بیگارگی و خمودی تحریک میکند. فرهنگ ملی است. فرهنگ - با همین تعریف ویژه - محصول تعریف جمعی از یک جامعه است و خودش موثردر همه حرکات و تحولات و تشکیلدهنده هویت یک جامعه است.” (رهبر معظم انقلاب1383)
مهندسی فرهنگی ترسیم بایدها و نبایدهای حوزه فرهنگ است منتها به بهترین نحو و منطبق بر فرهنگ بومی و ملی. ”مهندسی فرهنگ این است که با رویکرد سیستمی اجزاء فرهنگ اعم از فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی، فرهنگ تخصصی ، فرهنگ سازمانی، در مجموعه فرهنگ جانمایی شده و روابط آنها بخوبی تنظیم شود. ضعفهای اجزاء و روابط آنها برطرف شود. از مهمترین تکالیف ما در درجه اول مهندسی فرهنگ کشور است. یعنی مشخص کنیم که فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درونی و صیرورت بخش و کیفیت بخشی که اسمش فرهنگ است و در درون انسانها و جامعه بوجود میآید، چگونه باید باشد؟ فرهنگ هدف کدامست؟ اشکالات و نواقصاش چیست؟ چگونه باید رفع شود؟ فرهنگ موجود کدامست؟کندیها و معارضاتش کجاست؟مجموعهای لازم است که اینها را تصویر کند.” (رهبر معظم انقلاب1383)
مهندسی فرهنگی اجازه هرج و مرج و ”هرکس به هر طریق” را نخواهد داد که راه روشن است و مسیر هموار و تابلوهای راهنما به میزان کافی؛ نشانههای مسیر درست. حرکت هم منطبق با فرهنگ و رسوم ملی است، این همان چیزی است که به زعم نگارنده، مهندسی فرهنگی در نظر دارد.
نه یکسان سازی و نه محدودیت بلکه پایبندی به هویت ایرانی اسلامی همراه با چارچوبهای معین شده. شاید مثال طرح مد و لباس مساله را روشنتر کند. حقیقت این است که در بحث پوشش امروز، هیچ نهادی در ارائه یک الگوی مناسب و مقبول نه پیش قدم میشود و نه برنامهای برای پیشقدم شدن دارد چرا که هدف را ارائه یک قالب خاص میداند و نه ارائه یک چارچوب کلی. برای مثال اسلام خود در بحث حجاب به زیباترین شکل ممکن، مهندسی فرهنگیاش را عرضه کرده؛ برای زنان، صورت، دو کفه دست تا مچ و... در واقع نه نمایشگاه مد و لباسی را برگزار کرده که بگوید این ولاغیر و نه پیشنهاد چادر ملی و غیر ملی داده است، چارچوب مشخص شده و انتخاب به دست خود زنان است. بر همین اساس میتوان در موضوعات و شاخههای مختلف مرتبط با فرهنگ این نکته را در نظر گرفت که چارچوبها مشخص گردد تا آفت برخورد سلیقهای و یا حزبی و سیاسی سایهاش را از سر فرهنگ بردارد. باز هم مثالی شاید موضوع را روشنتر کند، تدوین آیین نامه نشر و مجوز کتاب. اگر این آیین نامه به طور کامل و جامع در دست ناشران و نویسندگان باشد، آیا جنجالهای سالهای گذشته و اخیر در حوزه نشر کتاب بوجود میآید که عده بگویند” هر کتابی که به نگارش درآید، مجوز میگیرد” و در مقابلش” هیچ کتابی را مجوز نمیدهند”؟ در حقیقت مهندسی فرهنگی و دغدغه رهبری نیز بیشک برای رفع این نابسامانیها و خودمحوریها و بیبرنامةگیهاست که گاه رومیرومی می شود و گاه زنگیزنگی!
از سویی شورای عالی انقلاب فرهنگی نه تنها باید مصوبات مدونی را در حوزههای مختلف تصویب کند که وظیفه پیگیری برای اجرایی شدن آن را هم بر عهده دارد؛ اینجاست که نقش منحصر به فرد این شورا به میان میآید. بسیاری از دلسوزان نظام از عدم تحقق این بخش از وظایف محوله شورا نگران و گلایهمندند. ”شورایعالی علاوه بر تهیه نقشه مهندسی فرهنگ برای اینکه این نقشه پیاده شود (مدیریت فرهنگی در کشور اعمال شود و اهداف فرهنگی محقق گردد ). هم باید الزامات پیاده شدن این نقشه اعم از توسعه مدیریت کشور، توسعه سازمانهای کشور، توسعه نیروی انسانی کشور، توسعه علم و تکنولوژی کشور و ... را مشخص نماید و بخصوص در انجام وظیفه مدیریت راهبردی (مدیریت بازده) در تعیین نرخ شاخصهای فرهنگ هدف، و در تعیین سیاستهای کلی نظام سازگار با فرهنگ هدف، ایفای نقش نماید. در کنار حرکت علمی و تحقیقی و راه افتادن دانشگاهها و ایجاد فرهنگستانها و نشر کتابها و از این قبیل چیزهای خوب که همه شاخصهای خوبی برای مقوله فرهنگ است. واقعاً باید ببینیم که بر اثر تلاشهای فرهنگی ما چه در قوه مقننه، چه در قوه مجریه چه در مجموعة شورایعالی انقلاب فرهنگی چه کارهایی انجام گرفته که برای نسل جوان زمینه اعتلای فرهنگی به وجود آورده است. این را واقعاً باید سنجید و بر اساس آن پیش رفت.”(رهبر معظم انقلاب1383)