در جهان پرتکاپوى امروز که متأسفانه وجه بارز آن معنا باختگى یا گسست معنا و کسب درآمد و امتیازهاى مادى گوناگون است، هنوز فرهیختگان و پژوهشگرانى هستند که در کارهاى علمى و تحقیقاتى خود، بدون چشمداشت مادى، به راستى از جان مایه مى گذارند و در این تلاش خالصانه و خستگى ناپذیر، پدید آوردن یک اثر علمى یا فرهنگى ماندگار که حرفى براى گفتن و آموختن داشته باشد، بیش از هر انگیزه دیگر آنها را به کار و تحقیق وا مى دارد.حاصل کار فرهنگى و پژوهشى حسین عسکرى، مؤلف کتاب ارزنده «دشتى به وسعت تاریخ» نمونه اى قابل توجه و مصداق این سخن است؛ چنان که دکتر ناصر تکمیل همایون و دکتر یوسف مجیدزاده با نوشتن مقدمه اى بر این کتاب جامع و ماندگار بر اهمیت و ارزش علمى، فرهنگى و تاریخى آن مهر تأیید زده اند. «دشتى به وسعت تاریخ» به گفته نویسنده کتاب، نگاهى جامع به نظرآباد، یعنى غربى ترین شهرستان استان تهران است اما از نگاهى دیگر، این کتاب را باید یک فرهنگ قابل استناد و یک دایرة المعارف غنى و پربار دانست که در آن به اصطلاح هیچ حرفى براى معرفى و شناساندن این دیار تاریخى پرجاذبه ناگفته نمانده است، آن هم با قلمى جذاب و شیوا که انگیزه لازم و کافى را براى مطالعه اثر و فرو نگذاشتن آن در بسیارى از خوانندگان پدید مىآورد و از این نظر یک اثر علمى و پژوهشى قابل استناد براى علاقه مندان به فرهنگ و تاریخ و پژوهشگران و جامعه شناسان و اندیشمندانى است که مى خواهند این شهرستان و پیشینه تاریخى و موقعیت جغرافیایى و آداب و رسوم و شرایط فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى آن را بشناسند و با ویژگى هاى قومى و زبانى و سنت ها و فرهنگ مردمى آن آشنا شوند. با آنچه این صاحبنظران گفته اند و در باب معرفى این کتاب نوشته اند، بى تعارف حق مطلب به تمامى ادا شده و جایى براى نکته اى ناگفته نمانده است.سخن نویسنده کتاب، خود گویاى این نکته است: «آنچه در این کتاب مورد پژوهش قرار گرفته همه ابعاد نظرآباد است، از همان ابتدا که مزرعه اى بزرگ بوده تا تبدیل آن به روستایى کوچک و بعد رشد آن به عنوان یکى از شهرهاى مهم استان تهران تا توسعه آن به شهرستان...»عنوان دیباچه مؤلف کتاب «چند نکته از هزاران» است، اما در این نوشتار فقط مى توان چند سطر از این چند نکته را براى معرفى این اثر تحقیقى باز گفت، از جمله این که: اجتماع این شهرستان اجزاى انسانى و غیرانسانى گوناگونى دارد و از میان اجزاى انسانى آن ماه هاى درخشانى طلوع کرده اند... این شهرستان همچنین تاریخ پرفراز و پرنشیب دارد و با توجه به این ویژگى بارز، فصل تاریخى اثر پرحجم تر است و در مقایسه با دیگر فصل هاى کتاب، صفحات بیشترى را دربرگرفته است... به حق نیز باید این گونه باشد، زیرا هرچه درباره تاریخ کهن این سرزمین اصیل گفته شود، حق مطلب ادا نمى شود و ناگفته هاى بسیار مى ماند.
سوغات آن مسافر نه هزار ساله
در اثبات سخن به نظرات علمى دکتر یوسف مجیدزاده، استاد بازنشسته دانشگاه تهران و داراى درجه دکتراى باستان شناسى پیش از تاریخ از مؤسسه شرق شناسى دانشگاه شیکاگو ایالات متحده مى توان استناد و اشاره کرد؛ نظراتى که با عنوان زیباى «سوغات آن مسافر 9 هزار ساله»، بیان کرده است. او که منطقه ساوجبلاغ را قلب فرهنگ هاى پیش از تاریخ فلات مرکزى ایران مى داند، با اشاره به بررسى هاى باستان شناختى در نیم قرن اخیر که نشان مى دهد بیشتر محوطه هاى باستانى ایران زمین در این منطقه متمرکز بوده است، مى گوید: فلات مرکزى ایران یکى از گسترده ترین مناطق فرهنگى پیش از تاریخ ایران است که دامنه هاى شرقى رشته کوه هاى بلند زاگرس در غرب تا مرزهاى غربى خراسان بزرگ در شرق و همچنین دامنه هاى جنوبى کوه هاى سترگ البرز در شمال تا نزدیکى استان اصفهان را در جنوب دربر می گیرد. به گفته وى، این بخش از سرزمین ایران، خاستگاه فرهنگ اصیل و یگانه اى است که بى هیچ تأثیرپذیرى یا نفوذ فرهنگ هاى بیگانه در هزاره هفتم پیش از میلاد شکل گرفت و قلب این فرهنگ که در منطقه ساوجبلاغ، در سرسبزترین بخش فلات مرکزى ایران بوده است، خود را تا غروب حیات 4 هزار ساله اش، در سده هاى نخستین هزاره سوم پیش از میلاد چون گوهرى ناب حفظ کرد. دکتر مجیدزاده، با مقایسه غناى فرهنگى و تاریخى این منطقه بس کهن با دیگر مناطق مشابه، مى افزاید: درست است که محوطه هاى پیش از تاریخ سیلک کاشان، چشمه على رى و حصار دامغان در فلات مرکزى به اعتبار یافته هاى باستان شناختى در 70 سال پیش شهرت جهانى دارند، اما پژوهش ها در این دهه نشان داده است که محوطه عظیم پیش از تاریخ ازبکى در شهرستان نظرآباد (دکتر مجیدزاده نام «بهاران» را زیبنده این شهرستان مىداند) نه تنها گسترده ترین بلکه مهم ترین آنها بوده است. نیاکان ما در این سرزمین نه تنها از نخستین جوامع انگشت شمارى بودند که در هزاره هفتم پیش از میلاد ساختن خشت را فرا گرفتند، بلکه آن را به جهانیان آموختند و در بنیانگذارى نخستین سنگ بناى تمدن نقشى بى همتا داشتند، چنان که امروز خشتى که آنها ساخته اند زینت بخش موزه سازمان ملل متحد است، آنها در اواسط هزاره پنجم پیش از میلاد، یعنى در حدود 6 هزار و500 سال پیش 2 دستاورد عظیم را به جهانیان عرضه کردند که نخستین آنها چرخ سفالگرى است، سپس همزمان با فلزگران آناتولیایى، براى نخستین بار موفق بهذوب مس شدند.
وسعت این دشت و آن چشمان تیزبین
دکتر ناصر تکمیل همایون، داراى درجه دکترا در رشته تاریخ و همچنین دکتراى جامعه شناسى از دانشگاه سوربن فرانسه که عضو هیأت علمى پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى است، در مقدمه اى تحلیلى با عنوان «وسعت این دشت و آن چشمان تیزبین»، ضرورت و اهمیت مطالعه و پژوهش درباره منطقه ها (جغرافیاى تاریخى مناطق) و شهرهاى کشور (شهر نامه نویسى) را مطرح کرده و در ارزیابى ارزش علمى و پژوهشى «دشتى به وسعت تاریخ»، یادآور شده است: کوشندگان در این رشته که یکى از رشته هاى علمى و جغرافیایى - تاریخى مورد توجه در سال هاى اخیر است، در واقع مواد و مصالح درست شناخت عینى میهن تاریخى ما را فراهم مى آورند. چنین است که این رشته به معناى واقعى و همه جانبه، وضع طبیعى و جغرافیایى، باستان شناسى و تاریخ، موقعیت اجتماعى و اقتصادى و پیشرفت هاى فرهنگى و آموزشى کشور را بررسى کرده و نظامى کارساز براى ایران پژوهى پدید آورده است.وى «دشتى به وسعت تاریخ» را یک تألیف با ارزش و نشان دهنده گذشته هاى تاریخى و فرهنگى منطقه از جهات بسیار توصیف مى کند و معتقد است: این تألیف از جامعیت ممکن برخوردار است و مؤلف جوان و فاضل کوشاى آن با تلاش بسیار مطالبى گرد آورده است که بى گمان در آشنایى با بخشى از منطقه ساوجبلاغ (شهرستان نظرآباد) و شناخت آن، دیگر محققان و علاقه مندان را یارى خواهد داد.دکتر تکمیل همایون پیش از تحلیل و نقد علمى کتاب، به عنوان تبیین نکته اى تاریخى و جامعه شناختى، اساسى ترین عامل شکل گیرى فرهنگ ها و پاره فرهنگها و شیوه هاى مادى و غیرمادى تولید در جامعه و جماعت ها و پیدا شدن قوم هاى منسجم و متحول را در پیوند با موقع طبیعى و جغرافیایى سرزمینى مى داند که مردم آن به تصادف یا به اختیار زیست مستمر خود را سامان داده اند. وى با اشاره به نقش و تأثیر دگرگونى هاى طبیعى و اقلیمى، برخوردهاى قومى و سیاسى، خواست هاى اقتصادى و انواع دینامیسم هاى درون زا و برون زا در کل منطقه که پدیدآورنده واحدهاى اجتماعى خاص هستند، یادآور مى شود که این واحدهاى اجتماعى خاص گاه تنها هستند و در انزوا به سر مى برند و گاه نقش پیونددهندگى مى یابند و سبب انسجام سراسرى واحدهاى پراکنده مى شوند، واحدهایى که با این انسجام، در دوره تاریخى جدید، منزلتى نو پیدا مى کنند.دکتر تکمیل همایون از این دیدگاه، در تشریح موقعیت فرهنگى و تاریخى منطقه ساوجبلاغ، مى گوید: منطقه یا ولایت ساوجبلاغ، امروز به علت حکومتى و پایتختى تهران و توسعه بى رویه و ناهنجار آن از محدوده تاریخى و فرهنگى خود خارج شده و به عنوان یکى از مناطق غربى تهران درآمده است و اگر به جاى تهران، مشهد پایتخت ایران بود، بى گمان ساوجبلاغ موقعیتى دیگر مى یافت. در دوره جدید، با رشد و توسعه طبیعى (در عین حال بى رویه) شهرها، دگرگونى نهادهاى اقتصادى و تولیدى (کشاورزى، دامدارى و صنعت) بسیارى از مناطق کوچک و بزرگ که هر یک هویت پاره فرهنگى تاریخى داشته است، در کلانشهرها ادغام مى شوند و به این ترتیب، حوزه هاى نهاد فرهنگ و پاره فرهنگ، بدون توجه به «گذشته ها»، آماج یورش اقتصاد و صنعت قرار مى گیرد، چنان که اگر لازم باشد، تپه هاى باستانى را نیز با بولدوزر نابود مى کنند. این استاد دانشگاه با اشاره به این که ولایت تاریخى ساوجبلاغ یکى از بارزترین مناطق آسیب دیده فرهنگى در این روند ناخواسته و در عین حال سودمند براى ساکنان آن بوده است، معتقد است: بخشى که امروز با نام ساوجبلاغ (در غرب رودخانه کرج) شناخته شده، شرقى ترین منطقه سرزمین قزوین است و تقسیم بندى هاى کنونى نه تنها در این بخش از ایران، بلکه در بخش هاى دیگر نیز مبتنى بر خواست هاى حکومتى بوده و ویژگى هاى تاریخى و پاره فرهنگى بسیار اندک مورد توجه قرار گرفته است. وابسته کردن هشتگرد و نظرآباد به تهران و همچنین آبیک و قشلاق به قزوین، به گفته این تحلیلگر، از این نوع تقسیم بندى هاى غیرفرهنگى است، حال آنکه این روستاهاى کهن و نزدیک هم، قرن ها با یکدیگر زندگى مشترک و سازندگى رو به کمال و اعتلا داشته اند. وى با توجه به این نکته، در ارزیابى گسترش بیشتر کلانشهرها، خاطرنشان مى سازد که گسترش تهران به صورت غیرعقلانى از همه طرف و سکونت دادن 15میلیون جمعیت در آن، تبدیل شدن دهستان زیباى کرج به دومین شهر پرجمعیت ایران، ایجاد شهرک هاى متعدد و بلعیدن روستاهاى حاصلخیز و دهکده هاى تاریخى و... نه تنها هویت هاى منطقه اى - قومى و پاره فرهنگى این خطه را آشفته مى کند، بلکه معضلات بسیارى را به لحاظ جامعه شناسى و روانشناسى و اقتصاد و حیات انسانى پدید مى آورد. از این رو، ساکنان ساوجبلاغ تاریخى (شهرستان هاى نظرآباد و ساوجبلاغ) باید به سهم خود در برابر این حرکت، از گذشته هاى پویاى خود بهره بگیرند و با بهره گیرى صحیح از شهرسازى و معمارى بر پایه مورفولوژى سنتى - تاریخى، شهر پربار و فرهنگ ساخته اى را در سرزمین تاریخى خود پدید آورند. روستاهاى کهن را نوسازى کنند، زمین هاى کشاورزى و مزروعى را حفاظت کنند و با پدید آوردن جنگل هاى کوچک و بزرگ، زندگى سبز و روح افزایى را بنیان نهند که در خور خانه و کاشانه کهن و هماهنگ با پیشرفت و تولید و شادمانى باشد.